پشت سرم..
پشت سرم حرف زدنت مهم نیس...
مهم اینه که وقتی روم برمیگردونم لال میشی 🤫
پشت سرم حرف زدنت مهم نیس...
مهم اینه که وقتی روم برمیگردونم لال میشی 🤫
تو اگر دست نجنبانی دلم پیر شود
طفل نوپای غزل باز زمینگیر شود
بیقرارم که به دست آورمت من یا نه
ترسم از دست رَوی و تا ابد دیر شود
همه تقدیر جهان بیتو نمیارزد هیچ
جز نگاه تو نگاهی که نمیارزد هیچ
اندکی فرصت شادی که در این دنیا هست
بیتو این شادی و غمها و جهان یکجا هیچ
فرفری موی غزلساز منی
عشق خاموش غزلهای من
تو از این حال دلم بیخبری
جز دل من به کسی دل ندهی
شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد؛
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد!
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند،
نیم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد!
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بهجا...
بیتهای روشن و شعله ورم را باد برد!🥲
چقدر دلم برای تابستون پارسال تنگه
حاضرم یه روز از عمرمو بدم اما برگردم بهش
من همون #دختریم که زیاد حرف میزنم ولی وقتی دلم بشکنه میشم لال ترین ادم دنیام..
جوکر یه دیالوگی داشت که میگفت:
من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم
و ارزومه یه روز،یکی بیاد نگام کنه و بفهمه
همه چی دروغه،و چه روزایی که از درون
ذره ذره نابود شدیم و لبخند زدیم ولی هیچکس
نفهمید این لبخندا دروغه:)
تا ساعت سه صب بهش فکر کنی تکتک خاطره هاتون باهم یادت بیادو فردا با چشمای خوابآلود بزور بری مدرسه،...و دوباره وقتی چشماتو روهم میزاری.....
ولی دیدن تغییر آدما سخته.
مخصوصاً وقتی دلت برای رفتار قبلیشون تنگ شده باشه :)))
بالاخره هر ادمی خسته میشه دیگه منم خسته شدم منم کماوردم منم از اینکه زندگیم انقدر بهم ریخته و آشفتس خسته شدم از اینکه همش با خودم فکر کنم چرا کسی منو نمیفهمه خسته شدم از اینکه کل زندگیم خلاصه شده توی یه روزمسخره و یه شب پر گریه خسته شدم از اینکه هر روز گودی زیرچشمام رو ببینم و به روی خودم نیارم خسته شدم از اینکه هر روز با چند تا ادمی که حتی نمیفهمن درد یعنی چی سر و کله بزنم و تهش بگن چرا انقد میخندی خوشبحالت هیچ مشکلی نداری خسته شدم میفهمی من خسته شدم توانایی اینو دارم که یه چاقو بگیرم خودمو تیکه پاره کنم بمیرم راحت شم .
هیچوقت سعی نکنید حسادت من رو با دست گذاشتن روی حساسیتهام تحریک کنید چون با این کار برخلاف انتظارتون فقط باعث میشید حالم ازتون بهم بخوره و از چشمم بیوفتید
-زمینی که روزی یبار خودشو دور میزنه از آدماش چه انتظاری داری؟
.
'قَویباش،مثلهِیکلَبخَندِپُراَزبُغض..
فقد اونجایی که اشک تو چشات جمع میشه بعد سرتو میگیری بالا که نریزه:')
تو شدی مثل خون تو رگام ❤️🩹
حاکم قلبم نور شبام :) 🔎
اوج خفگی میدونی کجاست؟
همونجایی که کلی حرف داری برای گفتن و به شدت ناراحتی و خیلی چیزا رو اعصابت میرن ولی سکوت میکنی و به اخرین درجه ی ناراحتی میرسی و ترجیح میدی که هیچی نگی فقط یه گوشه بشینی ببینی چی میشه