امشب...
| Panis
امشب همینطوری که غرق موزیک بودم تند تند قدم
برمیداشتم تا زودتر به خونه برسم
تاریک بود!
منم مثل همیشه تو سیاهی گم
نمیدونم،فقط میدونم که طوری به اون طرف خیابون پرت
شدم که مچ پام تیر میکشه
راننده منو ندید منم حواسم بهش نبود:)
اگر ثانیه ای دیر جنبیده بودم معلوم نبود امشبم تو کجا سپری میشد
از این اتفاق ناراحت نیستم ، یا نترسیدم فقط بگم که
ناراحتم که سالمم:)
قرارمون این نبود....