هعیــ....
| ✞𝘼𝙍𝙈𝘼𝙉
من بین کلمات گم شدم و تک تک سلولای بدنم دارن بیقراری میکنن؛ اره یچیزیه که نسبت بهش فوبیا دارم ؛ یه کلمست، کلمه ای که عمق مفهومش رو نمیتونه بهت نشون بده شایدم نمیبینمش ولی خب بقیه انگار میبیننش؛ چطور میتونن یه کلمه رو ببینن؟ نه امکان نداره این خیلی کلیشهایه ، اون کلمه ای که من میگم هر کلمه یی نیست کسیم واسش تعریف درستی نداره ، حتی ثابتم نشده وجودش، اصلا هرکسی در موردش یچیزی میگه؛ هرکسی در مورد خودش میگه ، ادم گیج میشه دلیل فوبیامم همینه. ولم کردن وسط کلمه ها ، کلمه هایی که همشون مثل همن هم خانوادن نمیتونم تشخیص بدم کدومشون بود ، انگار باید جواب پس بدم. استرس باعث شده بغض کنم ..