طُ؟•••
| Panis
ڪاش میشد قلبمو نشونت بدم،
تا ببینے چقدر تا تہتہ وجودم ریشہ کردی،
شدی پارهی تنم،
خون تو رگم،
نبض وجودم،
ببینے این آدم چقدر مبتلای بودنتہ،
چقدر میخوادت،
تا ببینے این آدم برا نفس کشیدن،
برا زندگے کردن،
برا ادامہ دادن،
تو تنها احتياجشے،
تو همہ چیز این آدمے،
تو دلیل بودن این آدمے،
یادت نره یه وقت طُ یہ چیزۍ از عشق فراتری :)!🫀'