کاش
کاش از اون بیلبیلکا داشتم که با انگشت عقب جلوشون میکنی و تنظیم میکنی کجای ویدیو برات پخش بشه،اینجوری میتونستم خیلی کارامو جبران بکنم...
کاش از اون بیلبیلکا داشتم که با انگشت عقب جلوشون میکنی و تنظیم میکنی کجای ویدیو برات پخش بشه،اینجوری میتونستم خیلی کارامو جبران بکنم...
شاید اون یکی دیگرو دوس داره
که نشد بهم بگه آره نتونست به روم بیاره
شاید تب عشق من زیادی بود
واسه اون یه حس عادی بود
که تونست تنهام بزاره....
-وایبش>>>
دیشب بعد مدت ها رفته بودیم پارک،برای پیاده روی یا شایدم عوض شدن حالو هوا هرچند من نمیخواستم برم...
داداشم اصرار به بازی داشت
سرسره ها برام خیلی کوچولو شده بودن
چاهار تا پله اندازه یدونه پله بود برام
دیر فهمیدم چقدر زود گذشت دورانی که موهامو گوش خرگوشی میبستمو شلوارک صورتی قلب قلبی میپوشیدم ...
چقدر زود گذشت خندیدنام دنبال بازی کردنام...
آشپزی تو آشپزخونه خیالی...
من نمیخوام بزرگ بشم اینو جدی میگم....
در آغوش بگیرم و نجاتم بده
قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینه
میبینمش.
ـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ
داستان یوفسکی
شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟
همه شب با غمدلتنگی خود خواب شوی؟
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟
گره در روح و روانت، به جهانت بزند
شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟
گرهات کور شود غم به روانت برسد؟
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
من به این چارهی بیچاره دچارم هرشب
- نامهای برایِ آیندگان.....
یك روز می آیی ك بویی از من
و نسل من نیست ؛
اما این را بدان در نسل ما خنده جرم بود
و خندیدن گناه !
برای ما شادی بد بود شادی کردن مسخره...
مقصر خودمان بودیم ك برای حرف دیگران
خیلی از لذت ها را تجربه نکردیم ؛
اما کلام ِ من ك دنیا را به پایان رساندم
برایت این است ك :
تو بخند ! ته این دنیا بن بست است .
بن بستی ك ب تو میخندد ، ك زندگی
نکردی و تمام شد...
انگار شیرکاکائوم ول شده افتاده زمین.
انگار مغازه هر طمع چیپسی داره جز سرکه ای.
انگار بستنی نخوردم آب شده.
انگار انگشت کوچیکه پام خورده به مبل.
انگار آهنگام اشتباهی از گوشیم پاک شدن.
انگار رفیق صمیمیم دیگه منو نمیخواد.
انگار غروب جمعه ست
انگار همه چی سیاه سفیده.
-هیچکَسنِمیفَهمِهگِرِیِهکَردی!
-هیچکَسنِمیفَهمِهناراحَتی!'
-هیچکَسنِمیفَهمِهداریدَردمیکِشی!'
-وَلیوَقتیاِشتِباهکُنیهَمِهمیفهمن:)'
شبی صدبار بہ #خودت قول میدی قوی باشی ، روزی صد و یک #بار میشکنی
مغزم یه چیز میگه ؛ قلبم یه چیز دیگه ؛
اونا میجنگن! من #نابود میشم
روح و جانش خسته بود
نمیدانست تمام احساسی که در قلبش انبار کرده بود
را چطور بازگو کند
اما این را خوب میدانست که با بهانه ای کوچک
بغض پنهان شده در گلویش میترکید و تمام شب
بیصدا غرق میشد
کسی خبر نداشت چه بر او گذشت و چه دارد میگذرد
و چه بلایی به سرش آمده
میدانست که همه چیز خوب نیست
این را با تمام ذرات تنش درک میکرد
#بَـد_دَهٔن_وَلـے_خؤش_قـَلب. روزام.شیرینه.شبام.خودشیرین اشتباهات.دیروزم.خوشی.های.امروزم.رو.ازم.گرفت
#قاتِلِ خُدَم
در دنیا، دو نابینا است یکی تو، که عاشق شدنم را نمی بینی یکی من، که به جز تو کسی را نمی بینم. #جوزف_لنون ️
یِروزی خُرده شِکَستِه هایِ قَلبَم پآتو زَخم میکُنَن
پیش به سوی امتحان عربی🗣🤲🏻
هرشو هرشو بی خواوی نایدمه ناو خماری
چویلد محکومم کی حبسم و ناو چهار دیواری
گن دردیه و قلبم هرشو خدام دراری
هرکه چویلد دیونی سر و کما دراری
شکانی بتی ولید سازیم اویش رمانی روانی